- پیش هاکردن
بستن در، بدرقه کردن
معنی پیش هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اخم کردن، عبوس شدن، بازگرداندن مقداری از غذا از معده به
باز و بسته کردن
تاول زدن، جمع شدن آب یا چرک، کینه کردن
برگش کردن، بازگشتن، منصرف شدن، کنار رفتن
وصله زدن
بزک کردن، آرایش کردن
تحریک کردن، وا داشتن کسی به کاری
دانه دانه کردن انار و غیره
اهدا کردن لباس به شخص کم بضاعت
تیز کردن
باز کردن پشم یا پنبه
جوانه زدن ناگهانی و فراوان گیاهان، پیوند دادن دو چیز
صرفه جویی کن، خورشت درست کردن
جا به جا کردن، تعویض کردن
واپسین دم، آخرین نفس، پک عمیق به سیگار یا چپق زدن، هوا.، بالا کشیدن
گله ای را از جایی به جایی دیگر انتقال دادن، محدوده ای مشخص
روی گرداندن، مجازا: گریختن و فرار کردن در جنگ و نزاع
پاک کردن، از آلودگی و ناخالصی پیراستن
بستن، بستن در و پنجره و یا چیز دیگر، بدرقه کردن
شاخ کردن، تیز کردن کارد، سرعت گرفتن
تحریک کردن، سفت کردن، محکم نمودن
بستن در، بدرقه کردن
بریدن پای حیوان زنده، چاق شدن، فوت کردن، دمیدن، باز کردن، پی بردن، پی بردن به اسرار
خیز برداشتن، ورم کردن
برداشتن پوست سبز گردو
مانند حباب متورم شدن، پف کردن خمیر نان و کیک و غیره، زاییدن
چپاندن، مچاله نمودن، روشی در دوشیدن گاو که جهت آرام نگه داشتن حیوان، گوساله را
چپاندن
هموار کردن چاله های ایجاد شده در اثر جای پا در شالی زار
پشت سر گذاشتن تپه یا کوه، عبور کردن، زیر و رو کردن
پیله کردن، سماجت کردن، بهانه جویی کردن
کاری را به صورت دسته جمعی انجام دادن، جلو راندن
سفت کردن، محکم کردن